پرهامپرهام، تا این لحظه: 15 سال و 2 ماه و 21 روز سن داره

نقطه عطف زندگي

پسرك 28 ماه

1390/4/19 14:06
نویسنده : مامان مريم
223 بازدید
اشتراک گذاری

مادر مادرا ۲۸ ماهه شده و مثل بلبل حرف ميزنه ، گاهي اوقات اونقدر حرف مي زنه كه سردرد مي گيريم ياد روزهاي مي افتم كه دلم شور ميزد نكنه دير حرف بزنه حالا التماس ميكنم يكه ذره ساكت باش و فوراً ميگه ساكت باشم ، ساكت باشم، مامان مريم .......

 

حالا دليل اين اين تارهاي سپيد موي مامانم رو مي فهمم چقدر براي ما فكر مي كرده چقدر غصه مي خورده و چقدر قصه مي گفته ... واي شبها رو نگو تا چند تا قصه مثل حسني، گنجيشكه، مهد كودك رو براش تعريف نكنيم خوابش نمي بره

پسر طلا اين روزها شعرهاي زيادي رو حفظه مثل توپ جيغ جيغو، وقتي كه من تنها ميشوم(تاتي كوچولو دوسته منه ، خفط به اون زنگ مي زنم) اعداد رو به فارسي و  انگليسي تا ۱۰ كامل بلده رنگهاي اصلي رو بلده و اگر رنگي را بلند نباشه ميگه اينو ولش كن،

عسل مادر با اسباب بازيهاش مرتب بازي مي كنه بخصوص ماشين ها عاشق ماشينه با ماماني ماشين بازي ميكنه و ماماني پليس ميشه و كارتشو ميگيره و وقتي ميخواد جريمه پرداخت كنه حتماً بايد كارتشو بگيره. دايي ميثم مدام براش ماشينهاي جورواجو ميخره در اين دوره عاشق ماشين پليسه كه از بندر عباس اومده

راستي عشق مامان اين روزها استخر ميره و كلي باباش بازي ميكنه اميدوارم بزودي شنا رو ياد بگيره

جيغ جيغوي مامان براي اولين بار آدامس خورد و بلافاصله بلعيد البته ازش فيلمبرداري كرديم و واقعاً خنده دار بود

كلمات جالب كه اين روزها دل مارو حسابي برده- شب بخير پسر عزيزم، شب بخير سنبلم، ميسي(مرسي)، خواخش مي كنم (خواهش مي كنم)، دوسم داري ، بشيد (ببخشيد)، اخمو (...)، استاد برو عقب، استخت (استخر)، بابا عباس رو بوس كنم ، كفوفوفاً احد، و ......

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)