پرهامپرهام، تا این لحظه: 15 سال و 2 ماه و 13 روز سن داره

نقطه عطف زندگي

چند ماه دوري و خبرهاي جديد

1391/9/22 14:34
نویسنده : مامان مريم
282 بازدید
اشتراک گذاری

عشق مامان ، از اينكه مامان مريم اين روزها حسابي تنبل شده و چند وقتي از بروز كردن وبلاگت گذشته معذرت مي خوام ، اميدوارم خودت بعدا درك كني كه گاهي اوقات زندگي انقدر رو دوش آدم سنگيني مي كنه كه هيچ لحظه خالي براي آدم نمي زاره

عسل مامان اين روزها به سرعت بزرگ ميشي طوري كه گاهي اوقات آدم غافل مي شه

جملات قصار زيبايي در اين چند ماه گفتي اما متاسفانه گذشته زمان است و ...

وقتي حوصله كاري را نداشته باشي خيلي راحت مي گي مگه من با تو شوخيم، به قول خودت توي كوچه بغلي ساختموني در حال ساخت مي باشد و تو مدام مراحل كار و چك مي كني اونم با كلي سوال و به كارگراي ساختماني ميگي كارخونه ها و فكر كنم قرار جانشين كاري بابا بشي. خلاصه كه دلبر حساب شدي گاهي به دردودلاي مامانت گوش ميكني و يه وقتهايي هم راهنمايي مي كني

كماكان گذشته عاشق ماشين و رفتن به پارك با ماماني هستني البته تازه گيها به علت كنكور نيلوفري از رفتن زياد منع شده بودي البته به ظاهر

مادر بودن سخت است و لازمه آن تلاش بيشتر كه به جان و دل مي خرم

نظافت و تميز كردن خانه از من و در يك چشم برهم زدن .... از تو

بعد از كلي خستگي درست كردن غذا از من و بهانه گرفتن و نخوردن از تو

بعد از كلي ذوق و شوق و خريد لباس از من و دوست نداشتن و نپوشيدن از تو

بعد از كلي خستگي كشيدن 50 تا ماشين جور واجور و سر رفتن حوصله از من و آوردن قيچي و درخواست بريدن آنها از تو

بعد از رفتن به برنامه TV  كلي ذوق و سوال از ما و بي تفاوتي و جواب ندادن از تو

گاهي حسرت روزهاي مجردي، بي خيالي، بي دردسر و مي كشم ولي با شنيدن صداي دلنشين تو همه اين موهبت ها را معامله مي كنم بي هيچ درنگي

به سلامتي و مباركي در تاريخ 26 خرداد به آبله مرغاني با 90 عدد جوش لامصب (به قول بعضي ها) گرفتار شدي و يكي ديگه از مراحل سخت زندگي رو سپري كردي ماماني و نيلوفري لباس و اسباب بازي و دائي ميثم يه ماشين باحال (به قول خودت) به مناسب سپري كردن روزهاي سخت آبله مرغاني برايت هديه خريدن به اميد روزهاي روشن و آفتابي

و كلا در اين چند ماه روزهاي خوبي داشتيم اميدوارم كه روزهاي بهتري داشته باشيم

و اما خبرهاي جديد

بابا عليرضا در حال اصولي كردن كارهاش مي باشد، باشد كه مبارك باشد (البته لازم است از بهزاد پسر عموي بابا به خاطر همه محبتهاش تشكر كنيم)

نيلوفري در شرف دادن كنكور بود و نتايج اوليه كنكور زياد به مذاقش خوش نيامد، باشد كه موفق باشد

ني ني دايي ميثم در حال توپولي شدن و ما در تكاپوي حضور ايشان، باشد كه قدومش مبارك و پر خير باشد (به قول پسر گلم كه قرار پاشو قلقلك بدي: ماشين هاي منو نميگيره؟ من عروسكمو مي دهم)

از دهم تير مهدت رو عوض كردم خودت كه خيلي راضي و عاشق خاله راضيه مربي جديدت هستي و با وجود اينكه تنهايي ميريم سر كار و بابايي مسيرش كارش عوض شده ، مجبور هستم اين جابجايي و تنوع اجباري را قبول كنيم البته با توجه به كلاسهاي متعدد كه ميري (به قول خودت عموي ليان، برز، شطرنج، زبان و ...) كار ما سخت شده ولي براي پيشرفت توي زندگي بايد هر سختي را تحمل كرد اميداورم از تلاشهاي ما  راضي باشي

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)