يه خبره مهم

پرهام مادر این روزها کاملاْ مثل یه مرد رفتار میکنه خیلی از کارهاشو خودش انجام میده میگه میخواد توی خونه تهنا (تنها) بمونه - شب تهنا بخوابه و خیلی کارهای دیگه

مادر مادرا ! بابت هر کاری که براش انجام می دی خیلی قشنگ سپاسگزاری می کنه (مرسی مامان جونم) به شدت علاقه به شکلات داره و به قول خودش میکروبها دارن توی دهنش می رقصند و باید شب موقع مسواک اونها رو بکشه الان باید برقصن. جواب تلفنو میده صحبت میکنه و خیلی راحت بدون اینکه به ما بگه قطع می کنه. راستی این روزها به کلاس مامانی رفته و برای خودش هر کاری خواسته کرده (با توجه به اینکه مامانیش معلمه) با زور و قدرت با بچه ها برخورد کرده و بهشون می گفته ساکت باشین وگرنه از کلاس بیرونتون می کنم. روزانه یک عدد تخم مرغ شانسی طلب میکنه البته فقط به خاطر ماشینهاشه که باید یواش یواش بره تو کار ترک چون داره عادت میشه.

مادر مادرا! خیلی قشنگ به حرفهات گوش میکنه و برات قصه میگه و طلب تولد بعبعی کرده البته امسال هنوز تصمیم نگرفتم و هرچی باشه یه تولد کوچک ولی مفصله. باشد که مبارک باشد

بابا علیرضا تصمیمات جدیدی گرفته و فعلاْ ما باید منتظر بمونیم ببینم چی میشه . باشد که خیر باشد

عزیز دل مادر این روزها عاشقی کردن کنار تو روحمو به تسخیر در میاره

از گاه و بیگاه بوسیدنت- دوست دارم ها- بی بهانه خندیدنت- تشکرهای بچه گانت- شیطنت ها دلنشینت سجده شکر بجا می آورم

خدیا شکرت که لیاقت مادر شدن را به من عطا کردی. دیگر بندگانت را هم دریاب

و یه عکس جدید